تقدیم به «نهال» و آیندهای که برای انسانها بهتر از امروز باشد
در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه که مردمانش بنا به رویه و سنت تاریخی عادت دارند که با میل و رغبت تحت سلطه و انقیاد یک قدرت غالب قرار گیرند که بجای او فکر کند و بجای او تصمیم بگیرد، نام و مفهوم «اومانیسم» چندان شناخته شده و متداول نیست
در چنین جوامعی، وابستگی به قدرتهای نظامی یا سیاسی میتواند موجبات دسترسی بیشتر به منافع شخصی و تصاحب «اموال و فرصتها» شود. در حالیکه عکس این رویه میتواند شهروند مستقل و آزادمنش و اخلاقگرا را از تمامی حقوق اجتماعی و انسانی خود و حتی از هستی خود ساقط کند. علاوه بر این، وابستگی به قدرتهای مذهبی نیز میتواند علاوه بر منافع پیشین، شخص را به «آرامش ناشی از فکر نکردن و مسئولیت نداشتن» برساند. میتواند او را از زحمت اندیشیدن و توجه به رنجهای بشری آسوده خاطر سازد تا با پیوستن به جمع اکثریت غالب اما بیاطلاع، تمامی مسئولیت اعمال و رفتار خویش را به گردن کسانی اندازد که با دستورات ایدئولوژیکی خویش در تمامی کلیات و جزئیات زندگی شخصی و اجتماعی مردم دخالت میکنند. دستوراتی که تبعیت از آنها موجب دسترسی بیشتر به منافع و امتیازها، و مخالفت با آنها و حتی تردید در آنها باز هم موجب اسقاط انسانها از هستی خود میشود
اومانیسم (Humanism) که گاه بدان معادلهایی همچون «انسانگرایی» و «مکتب اصالت انسان» نیز اطلاق میشود، نه یک مکتب سیاسی یا مذهبی، که یک مکتب و نظام فکری برای چگونه اندیشیدن و عمل کردن است. این نظام فکری به کوتاهترین و سادهترین شکل ممکن عبارت است از اینکه: «حل مشکلات بشر فقط در گرو علم، عقل و تجربه بشری است». اومانیستها ایستادهاند برای: اتکای به دانش تجربی و مشاهدات قابل اندازهگیری، بهرهگیری از عقل و استدلال، توجه به تجربه و تاریخ بشری، استناد به واقعیات محض و قوانین علمی جهان ملموس، به رسمیت شناخته شدن آزادی و اختیار بشری، تفکر آزاد و غیرتحمیلی، تحقیق آزاد و حق پرسشگری و شکورزی، تکثرگرایی و بها دادن به اختلافنظرها، تحمل دگراندیشان و توجه به نظرات و آرای آنان، حق دسترسی برابر به تریبونها و رسانههای عمومی، برابری انسانها و رفع هرگونه تبعیض و برتریطلبی و نژادپرستی، روشنگری در قبال تحمیق و تحریک تودهها و بهرهکشی از آنان
بنا به تعریف فوق دانسته میشود که اومانیسم یا انسانگرایی با انسانیت و بشردوستی (Humanitarianism/ Philanthropist) متفاوت است. چرا که انسانیت و بشردوستی مفاهیم کلیای هستند که بر نوعدوستی و اعمال خیریه و کمک به همنوع دلالت میکنند. اما اومانیسم یا انسانگرایی یک مکتب فکری و استتناجات و اقدامات عملی ناشی از آن است. نحوه تفکر افرادی که با رعایت آزادی فکری و اعتقادی به دنبال زندگی بهتر برای عموم انسانها بدون توسل به عقاید خرافی هستند
با این حال اومانیستها معمولاً بشردوست و اخلاقگرا نیز هستند، چرا که بر این باورند (و تحقیقات میدانی و آماری نیز چنین نشان داده) که افراطگرایان مذهبگرا و ملی گرا یا نژاد پرست عاطفه کمتر و احساس مسئولیت ناچیزتری نسبت به دیگر انسانها دارند. چرا که افراطیون نوع اول یا مذهبی، هر اتفاق تلخی را مشیت و تقدیر و آزمایش الهی مینامند و از خود رفع مسئولیت میکنند. افراطیون نوع دوم یا ملیگرا نیز هر اتفاق تلخی را برای مردمانی به غیر از متعلقان به قوم و نژاد و ملیت خویش بیاهمیت و حتی رضایتبخش میدانند و از درک روابط و تأثیر و تأثر متقابل جوامع انسانی غافل هستند.
نشانه و نماد شناختهشده و متداول بین اومانیستها در سراسر جهان، نقش ساده انسانی است که دستهای خود را به طرف بالا گرفته و به او «انسان خوشحال» (Happy Human) میگویند
پیدایش اولیه اومانیسم به دوران یونان باستان و به هنگام مقابله با مجمع خدایان یونانی باز میگردد. اما رشد ثانوی اومانیسم یکبار در زمان مقابله با قدرت موبدان زرتشتی عصر ساسانی، و بار دیگر در عهد رنسانس و به منظور مواجهه با روحانیت مسیحی در اروپا بوده است
اومانیستها از جمله در این سه مقطع مهم تاریخی تلاش کردند تا از قدرت خدایان ساخته دست بشر و جهانگشایان و روحانیانی که خود را سخنگو و ید قاهر خدایان مینامیدند، بکاهند و در جوامع رنجکشیده، جنگزده و غارتزده بشری چنین روشنگری کنند که: «امیدی به هیچ خدایی نیست، ما خود باید خودمان را نجات دهیم»
اومانیستها ضمن مخالفت با نژادپرستی و تکثیر سلاحهای کشتارجمعی و جنگافروزی و تشویق مردم به جانفشانی و بهرهکشی نظامی از کودکان و نوجوانان، تلاش میکنند به افکار عمومی نشان دهند که بیشترین جنگها و خونریزیها و ویرانیها به دست «مدعیان رستگاری بشر» و به دست جهانگشایان و به نام مذاهب و خدایانی انجام شده که کشور و خدای خود را برترین کشورها و خدایان میدانستهاند و سپاه خود را آورنده آزادی و صلح و سعادت دنیوی و اخروی مینامیدهاند. از آشور تا کورش و از شاپور تا داعش. جهانگشایان و جنگافروزانی که عادت داشتهاند برای گمراهی افکار عمومی و جذب نیروی مسلح آماده ایثارگری و جانفشانی، دفاع از قدرت و منافع و قلمرو سلطهگری خود را معادل با دفاع از دین و ملت و کشور و ناموس معرفی کنند
اومانیست یا انسانگرا بودن مغایرتی با اعتقاد داشتن و پیروی از دیگر مکاتب فلسفی، سیاسی و گاه مذهبی ندارد. بلکه صرفاً تلاشی است برای اتکای انسان بر دانش و بینش و توانمندیهای خویش و روشنگری در قبال هر آنچه انسان را به بند میکشد و به سلطه خویش در میآورد. خواه یک نظام سیاسی استعماری باشد، خواه افراطگرایی مذهبی باشد، و خواه ناسیونالیسم قومگرا و نژادپرست که خطرناکترین نوع سلطهگری بخصوص در کشورهای رشدنیافته است
روش آزادیخواهانه و آزاداندیشانه اومانیسم و پرهیز آنان از تحریک احساسی تودهها و تحمیلهای سیاسی و ایدئولوژیکی، موجب شده است تا بسیاری از نهادهای تمامیتخواه و ستیزهجو، اومانیسم را مانعی جدی برای مقاصد خود بدانند و تلاش کنند تا با هر روش ممکن و از جمله با تحریف اصول و مبانی اومانیسم، آنانرا از سر راه خود بردارند
اومانیسم در خاورمیانه جنگزده امروز که همواره میدانگاه و جولانگاه افراطگری و جنگطلبی و بنیادگرایی و نژادگرایی و قومپرستی و مذاهب خطرناک بوده و هست، یک نیاز فوری و حتمی است. پیش از آنکه دامنه خشونتها در میان این جوامع متعصب، زودباور و تحریکپذیر به اندازهای گسترش یابد که کسی را توان مقابله با آن نباشد
اومانیسم یک حزب یا مکتب سازمانی نیست و فاقد رهبر و تشکیلات متمرکز است. اومانیستها از کسی دستور نمیگیرند و از جایی هدایت نمیگردند. جزئیات آرمانها و بنیادهای نظری اومانیسم میتواند به تعداد اومانیستها در سراسر جهان متنوع باشد، اما «مانیفست اومانیست» بیانیهای است که تحریر سوم آن در سال ۲۰۰۲ میلادی در آمستردام و در کنگره جهانی اتحادیه بینالمللی اومانیست (The International Humanist and Ethical Union) به تصویب اکثریت اعضای آن که نمایندگان و شرکتکنندگانی از سراسر جهان بودهاند، رسیده است. ترجمه فارسی غیر رسمی این بیانیه به شرح زیر است
«اومانیسم متکی به اخلاق است. اومانیسم به ارزش، کرامت، استقلال فردی و حق ذاتی هر انسان برای داشتن بیشترین آزادی سازگار با حقوق دیگران تأکید میکند. اومانیستها وظیفه دارند از نوع بشر و حتی از نسلهای آینده بدون هیچ تبعیضی حمایت کنند
اومانیسم متکی به عقل است. اومانیستها بر این باورند که راه حل مشکلات بشری در علم، عقل و تجربه بشری نهفته است و نه در نیروهای آسمانی و ماوراءالطبیعه و خرافی
اومانیسم حامی دموکراسی و حقوق بشر است. آرمان اومانیسم رشد و پیشرفت هر یک از اعضای جامعه بشری تا بیشترین حد ممکن است
اومانیسم معتقد به آزادی سیاسی و مسئولیت اجتماعی ناشی از آن است. اومانیسم به دنبال ایجاد جهانی بر اساس این ایده است که انسان نسبت به جامعه و نسبت به محیط طبیعی مسئولیت دارد
اومانیسم با هر نوع تعصب و تحمیل مخالف است و هیچ تحمیلی را به رسمیت نمیشناسد. اومانیسم خواهان آموزش و پرورش بدون تلقین و تحمیل سیاسی و مذهبی است
اومانیسم پاسخی به نیاز گسترده به جایگزینی برای تعصب و افراطگراییهای مذهبی و جهانبینیهای تحمیلی است. اومانیسم معتقد است دانش قابل اعتماد از طریق فرایند مداوم مشاهده، ارزیابی و تجدیدنظر حاصل میشود
اومانیسم هنر و خلاقیت هنری را ارج مینهد و به اهمیت ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی و نمایشی برای کمک به بشریت واقف است
اومانیسم روشی است برای دستیابی به بهترین زندگی و روابط انسانی، و ابزاری اخلاقگرایانه و خردگرایانه برای پرداختن به چالشهای جهان ما و برای هر فرد در هر کجای دنیا
این بیانیه مجدداً و به صراحت اعلام میکند که اومانیسم مخالف هر نوع تعصب و تمامیتخواهی است و هیچ مرام و منشی را بر پیروان خود تحمیل نمیکند
منبع : پیج مقاله خوانی در فیسبوک
در خاورمیانه که توسط مذهب گرایی ، افراط گرایی ، نژادپرستی ، قوم پرستی و جنگ طلبی تسخیر شده است
چاره چیست؟
چیست که ما را از این بندها برهاند و چه دارویی میتواند این همه بیماری را درمان کند؟ اومانیسم
وقتی مردم با اومانیسم و این مکتب فکری آشنا شوند و درک کنند که چه خود و چه افکار آنها ارزشمند است و به جای باور به مذاهب و ماوراطبیعه و سنت های پوچ به اخلاق بر پایه علم
عقل ، خرد و تجربه بشری باور داشته باشند
میتوان گفت قدمی در راه درمان خود برداشته ایم